پایه پنجمحل تمرین پنجم نگارش

جواب تمرین نگارش پنجم-درس چهاردهم:شجاعت

جواب تمرین نگارش پنجم-درس چهاردهم:شجاعت

نگارش پنجم صفحه73

1-جاهای خالی جمله های زیر را با واژه های مناسب از متن درس،کامل کنید.

شجاع،کسی است که از خطر و عاقبت کارهای بد بترسد.

آنچه ناپسند و نکوهیده است،این است که انسان بی دلیل بترسد.

تلخی دارو سلامت انسان را تضمین می کند.

امروز علاوه بر نترسیدن و قدرت بدنی به شجاعت اخلاقی هم احتیاج داریم.

خنده بر ترس های دروغین،گام اوّل شجاعت است.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

صفحه74 

2-با توجه به متن درس جاهای خالی را کامل کرده،واژه ی موردنظر را بنویسید.

قدرت-عاقبت-تصادفخطرناک-حوادث

3-نمودارهای زیر را کامل کنید. 

قدرت تصمیم گیری=قدرت+ــِـ+تصمیم گیری

پدیده ی ترسناک=پدیده+یِ+ترسناک

فضای باغ=فضا+یِ+باغ

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

صفحه75 

ب)با توجه به متن،سه سؤال طرح كنيد و پاسخ آنها را بنويسيد(سعی كنيد بعضی از سؤال هابا توجه به مفهوم كلی متن باشد).

علت کتک خوردن مسافران از راهزنان چه بود؟

آن دو راهزن اتحاد داشتند اما مسافران هر کدام برای حفظ جان و وسایل خود تلاش می کردند و وحدتی میانشان نبود.

چرا حاکم علّت کتک خوردن مسافران را جویا شد؟

چون آن ها تعدادشان چندین برابر راهزن ها بود و اصولا باید می توانستند از خود دفاع کنند.

پیام متن چه بود؟

اتحاد و یکپارچگی بهتر از تنهایی است و دو فردی که همراه و هم قدم یکدیگر باشند قدرتشان از چندین نفر که هر کدام به دنبال منافع خود هستند،بیشتر است.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

صفحه76 

یکی از موضوع های زیر را انتخاب کنید و گزارشی درباره ی آن بنویسید.

اردوی تفریحی-برنامه ی یک روز مدرسه-گردش علمی-بازدید از یک مکان تاریخی،علمی،
آموزشی-دیدار دو تیم ورزشی

موضوع: دیدار دو تیم ورزشی

سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت سال 1398

مسابقات فوتسال بین مدارس شهرستان

مکان و زمان:سالن 4000 نفری امام-ساعت8 صبح

ساعت شش تلفن خانه زنگ خورد.مربی تیم بود.یکی یکی به بازیکنان زنگ می زد و آنها را از خواب بیدار می کرد.

ساعت 6:10

بعد از شستن دست و صورتم سر میز صبحانه نشستم.مادرم برایم یک لیوان شیر به همراه لقمه ای پنیر و گردو آماده کرده بود.

ساعت6:30

لباس های ورزشی ام را از روی طناب آوردم و به همراه کفش ها،بطری آب مخصوصم و بازوبند کاپیتانی،همه را داخل ساک قرمز رنگم گذاشتم.

ساعت6:45

با امید و انگیزه فراوان از خانواده خداحافظی کردم و به سمت ایستگاه اتوبوس به راه افتادم.

ساعت7

اتوبوس تیم از راه رسید.سوار آن شدم.غیر از دروازه بان تیم همه ی بازیکنان در اتوبوس حاضر بودند.از مربی علت غیبت دروازه بان را پرسیدم.مثل اینکه شب قبل از ناحیه ی کمر احساس درد کرده بود و در بیمارستان به صورت موقّت بستری شده بود تا برای بازی ها مشکلی نداشته باشد.اتوبوس به راه افتاد.

ساعت7:15

جلوی بیمارستان رسیدیم. من و مربّی وارد بیمارستان شدیم و کارهای مربوط به ترخیص دروازه بان تیم،رضا را انجام دادیم.سپس رضا همراه با ما وارد اتوبوس شد و به سمت سالن مسابقات به راه افتادیم.

ساعت7:45

به در ورودی سالن رسیدیم.سالن برای برگزاری مسابقات آماده شده بود و تیم ها هر کدام  در حال تعویض لباس و گرم کردن بودند.ما هم پس از استقرار،لباس هایمان را پوشیدیم و به گرم کردن پرداختیم.

ساعت 8:20

بعد از انجام بازی اول،نوبت به ما رسید. بازی خیلی سختی نبود.با یکی از تیم های معمولی بازی داشتیم و توانستیم با ترکیب ذخیره بازی را 4 بر 1 پیروز شویم.

ساعت 9

اولین بازی اصلی ترین حریف ما شروع شد. همه ی بازیکنان با دقت بازی را نظاره می کردند.من و مربی نیز به طور اختصاصی نشسته بودیم و بازی را تجزیه و تحلیل می کردیم.نتیجه بازی قابل پیش بینی بود.5-0 به نفع تیم مدرسه بوعلی

ساعت10:40

دومین بازی و آخرین بازی ما در مرحله ی گروهی شروع شد.بازی را با ترکیبی از بازیکنان اصلی و ذخیره شروع کردیم.با شروع نیمه ی دوم وارد زمین شدم. بازی چندان سختی نبود و در نهایت 6-1 پیروز شدیم.اما خبر نگران کننده تشدید مصدومیت دروازه بانمان بود که باعث نگرانی ما شده بود.به هر حال به عنوان صدرنشین صعود کردیم و در مرحله ی بعد می بایست به مصاف تیم دوم گروه دیگر می رفتیم.

ساعت11:20

تیم بوعلی بازی دومش را با بازیکنان ذخیره اش به سختی و با نتیجه 1-0 برد.من و مربی این بازی را هم به صورت کامل مشاهده کردیم.

ساعت 12

اولین بازی نیمه نهایی بین تیم بوعلی و تیم دوم گروه ما برگزار شد.ترکیب اصلی تیم بوعلی مقترانه ظاهر شد و با نتیجه ی 5-0 بازی را پیروز شد و راهی فینال شد.

ساعت12:30

بازی دوم نیمه نهایی بین تیم ما و تیم دوم گروه دیگر بود.مجبور شدیم از دروازه بان ذخیره مان استفاده کنیم.بازی در نیمه اول تا حدودی پایاپای بود.اما در نیمه دوم ترکیب اصلی تیم وارد بازی شدیم و 3-1 کار حریف را یکسره کردیم.

ساعت1:15

یک ربع تا بازی فینال مانده بود و حساسیت در اوج بود.دروازه بان ما خیلی وضعیت خوبی نداشت و درد می کشید.به دستور مربی قرار شد بازی را با دروازه بان دوم تیم شروع کنیم.  قبل از شروع بازی همراه با مربی بازیکنان را جمع کردیم و تاکتیک بازی فینالمان را برایشان شرح دادیم.بازی در آستانه ی شروع شدن بود.دیدم تعدادی از بازیکنان تیم نگرانند و بیشتر به حرکات بازیکنان حریف توجه دارند.همه ی آنها را بار دیگر جمع کردم و کمی برایشان صحبت کردم.بیشتر سعی کردم استرسشان را کم کنم و با حرف های انگیزه بخشم روحیه شان را بالا ببرم.همه آماده ی مسابقه شدیم.

ساعت1:30

بازی در میان شور و هیجان زیاد شروع شد.در شروع بازی هر دو تیم شانس هایی برای گل زنی داشتیم که موقعیت ها را یکی پس از دیگری از دست دادیم.مربیان هر دو تیم از شدت هیجان،توان ایستادن نداشتند و کنار زمین قدم می زدند.اواخر نیمه ی اول با اشتباه دفاع و دروازه بان ما تیم بوعلی گل اول را به ثمر رساند.این گل کمی استرس و نگرانی را به چهره ی بچه ها آورد.نیمه ی اول تمام شد.تیم ها نزد مربیان رفتند. دروازه بان مصدوم ما به طور اختصاصی با دروازه بان دوممان صحبت می کرد و من و مربی با بقیه.نیمه ی دوم شروع شد.بازی تیم ما شکل بهتری به خود گرفته بود.با یک حرکت تیمی توانستیم گل مساوی را بزنیم.تیم حریف شروع به انجام تعویض کرد و بهترین مهاجمش را به زمین فرستاد.این تعویض ورق را برگرداند و تیم بوعلی با زدن دو گل3-1 جلو افتاد.بعد از خوردن گل سوم به سمت دروازه بان تیم رفتم.کمی برایش صحبت کردم و او را تهیج کردم.انگار صحبت هایمان اثرش را گذاشته بود و دروازه بانمان از این رو به آن رو شده بود.دو دقیقه بیشتر به پایان بازی نمانده بود که من با شوتی محکم و از راه دور دروازه حریف را باز کردم تا بازی 3-2 شود.اواخر بازی بود و نیمکت نشینان تیم بوعلی درحال خوشحالی و جشن گرفتن بودند.تیم ما سراپا حمله بود.کرنری بدست آوردیم و من پشت توپ قرار گرفتم.توپ را به سمت دروازه فرستادم.ناگهان داور سوت زد و خطای حریف  روی مهاجم ما را اعلام کرد و پنالتی گرفت.سکوت عجیبی همه جا را فرا گرفت.استرس در چهره ی همه ی بازیکنان و هر دو مربی برق می زد.توپ را برداشتم و پشت ضربه ی پنالتی ایستادم.با سوت داور توپ را به سمت راست دروازه بان شوت کردم و گل تساوی بخش را به ثمر رساندم.فریاد بازیکنان ما کل سالن را پر کرده بود.بازی به وقت های اضافی رسید و بعد از اینگه گلی در وقت های اضافی زده نشد به ضربات پنالتی رسیدیم.دروازه بان اصلی ما از مربی اجازه خواست که برای ضربات پنالتی به بازی بیاید.مربی ابتدا مخالفت کرد اما وقتی اصرار رضا را دید موافقت نمود.ضربات پنالتی شروع شد.رضا تمام توان خودش را به کار گرفته بود و دو پنالتی اول حریف را مهار کرد و ما با زدن دو گل 2-0 جلو افتادیم. بوعلی پنالتی سوم را گل کرد و پنالتی سوم ما خراب شد تا بازی دوباره حساس شود.پنالتی چهارم بوعلی هم گل شد.چهارمین پنالتی ما را یکی از مدافعین ما زد.من خودم خیلی به گل شدن توپ امید نداشتم.اما نیما توپ را با یک شوت حرفه ای به کنج دروازه فرستاد و قبل از آنکه نوبت به پنالتی من برسد ما بازی را بردیم.

بچه ها سر از پا نمی شناختند و مشغول فریاد و شادی بودند.در این بین اشک و ناراحتی بازیکنان بوعلی را دیدم.به سمت آن ها رفتم و یکی یکی با آنها خوش و بش کردم.

2:15

مراسم اهدای جوایز آغاز شد و بعد از اینکه بازیکنان تیم بوعلی مدال های دومی را دریافت کردند نوبت به معرفی آقای گل مسابقات و بهترین بازیکن مسابقات رسید.آقای گل بازی ها همان مهاجم خطرناک تیم بوعلی شد و بهترین بازیکن مسابقات من.نفرات تیم یکی یکی روی سکو رفتند و مدال هایشان را دریافت کردند.من و مربی نیز به عنوان آخرین نفرات مدال هایمان را دریافت کردیم و برای برپایی جشن قهرمانی به سایر بازیکنان ملحق شدیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!