پایه هشتمحل تمرین هشتم عربی

جواب تمرین عربی هشتم-درس هفتم

حل تمرین عربی هشتم|درس هفتم/ چاپ جدید

الدرس السابع

 

أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة صفحه 87

كانَتْ مَجْموعَةٌ مِنَ الْغِزْلانِ في غابَةٍ بَينَ الْجِبالِ وَ الْأَنهارِ.

مجموعه ای از آهو ها در جنگل بین کوه ها و روخانه ها بودند.

في يَومٍ مِنَ الْأَيّامِ هَجَمَتْ خَمسَةُ ذِئابٍ عَلَی الْغِزلانِ.

در روزی از روزها 5 گرگ به آهو ها حمله ور شدند.

الَغَْزالُ الْاوََّلُ : إلِهٰي، ماذا نَفعَلُ؟   آهوی اول: ای خدا، چه کار کنیم؟
الَغَْزالُ الثاّني : لا نَقدِرُ عَلیَ الدِّفاع.ِ   آهوی دوم: نمی تونیم از خود دفاع کنیم.
قالَتْ غَزالَةٌ صَغيرَةٌ في نَفْسِها:
.« ما هوَ الْحَلُّ؟ عَلَيَّ بِالتَّفَکُّرِ. سَأَنجَحُ »

آهوی کوچک با خودش گفت: راه حل چیست؟ باید فکر کنم و موفق خواهم شد.
اَلْغَزالَةُ الصَّغيرَةُ شاهَدَتْ عُصْفوراً ؛ فَسَأَلَتْهُ:

«هَلْ خَلفَْ تلِْكَ الْجِبالِ عالمٌَ آخَرُ؟»

آهوی کوچک گنجشکی را دید پس از او پرسید:

آیا پشت این کوه دنیای دیگری است؟

أجَابَ العُْصْفورُ : لا

گنجشک جواب داد: خیر.

اَلْغَزالَةُ الصَّغيرَةُ ما يَئِسَتْ فَشاهَدَتْ حَمامَةً وَ سَأَلَتْها:

«يا أُمَّ الْفَرخَينِ،هَل وَراءَ تِلْكَ الْجِبالِ عالَمٌ غَيرُ عالَمِنا؟»

آهوی کوچک ناامید نشد و کبوتری را دید  و از او پرسید: ای مادر دو جوجه ها ، آیا پشت این کوه ها دنیایی جز دنیای ماست؟

سَمِعَتْ مِنها نَفْسَ الْجَوابِ. از او هم همان جواب را شنید.
اَلْغَزالَةُ شاهَدَتْ هُدهُداً وَ سَأَلَتْهُ:

«هَلْ خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ غَيرُ عالَمِنا؟»

آهو هدهدی را دید و از او پرسید:

یا پشت این کوه ها دنیایی جز دنیای ماست؟

أَجابَ الْهُدهُدُ: نعم. هدهد جواب داد: بله

فَصَعِدَت الْغَزالَةُ الْجَبَلَ الْمُرتَفِعَ وَ وَصَلَتْ فَوقَهُ فَشاهَدَتْ غابَةً واسِعَةً؛ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ قالَتْ لِآباءِ الْغِزلانِ:

«تَعْرِفونَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَر»

پس آهو از کوه مرتفع بالا رفت و به بالای آن رسید. سپس جنگل وسیعی را دید، پس بازگشت و به پدران آهو ها گفت : آیا می دانید که پشت کوه دنیای دیگری است؟

وَ قالَتْ لُِامَّهاتِ الْغِزلانِ:

«أَ تَعْرِفْنَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟!»

و به مادران اهو ها گفت : آیا می دانید که پشت کوه دنیای دیگری است؟

فَقالَ الْغَزالُ الَْوَّلُ بِغَضَبٍ: کَيفَ تَقولينَ هٰذَا الْکَلامَ؟!  پس آهوی اول با خشم گفت :چه طور این حرف را می زنی؟
وَ قالَ الْغَزالُ الثّاني:کَأَنَّكِ مَجْنونَةٌ!  و آهوی دوم گفت: تو گویی دیوانه هستی.
وَ قالَ الْغَزالُ الثّالِثُ: هيَ تَکذِبُ.  و آهوی سوم گفت : او دروغ می گوید.
وَ قالَتِ الْغَزالَةُ الرّابِعَةُ: أَنتِ تَکذِبينَ.  و آهوی چهارم گفت : تو دروغ می گویی.
قَطَعَ رَئيسُ الْغِزلانِ کَلامَهُم وَ قالَ:

«هيَ صادِقَةٌ. هيَ لا تَکْذِبُ؛ عِنْدَما کُنْتُ صَغيراً؛ قالَ لي طائِرٌ عاقِلٌ  خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ آخَرُ وَ قُلْتُ ذٰلِكَ لِرَ ئیسِنا؛ لٰکِنَّهُ ما قَبِلَ کَلامي و ضَحِكَ. کَما تَعرِفونَ أنَا أَطلُبُ صَلاحَکُم دائِماً؛ فَعَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ»

رئیس اهوها  کلامشان را قطع کرد و گفت :او راستگو است. او دروغ نمی گوید ، هنگامی که کوچک بودم ؛ پرنده عاقلی به من در مورد دنیای دیگر پشت کوه ها گفت و  من ان را به رئیسمان گفتم ؛ ولی او سخنم را قبول نکرد و خندید.  همان طور که می دانید من همیشه صلاح و خوبی شما را می خواهم ؛ پس ما باید مهاجرت کنیم.

صَعِدَ الْجَميعُ الْجَبَلَ وَ وَجَدوا عالَماً جَديداً وَ فَرِحوا کَثيراً.

همه از کوه ها بالا رفتند و دنیای جدیدی پیدا کردند و بسیار خوشحال شدند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

فعل مضارع صفحه 90

 

1. أَيُّهَا الرِّجالُ، أَينَ تَذهَبونَ؟
نَذهَبُ إلَی الْحُدودِ لِلدِّفاعِ عَنِ الْوَطَنِ.

ای مردان ، کجا می روید؟

به مرز ها برای دفاع از وطن می رویم.

2. أَيَّتُهَا الطّالِباتُ، ماذا تَفعَلْنَ؟
نَصْنَعُ بَیتاً خَشَبیّاً.

ای دانش آموزان چه کار می کنید؟

خانه ای چوبی می سازیم.

3.أَيُّهَا الزَّميلانِ، مَتیٰ تَلْعَبانِ کُرَةَ الْمِنضَدَةِ؟
نَلْعَبُ بَعْدَ دَقيقَةٍ.

ای همکلاسی ها ، چه زمانی تنیس روی میز بازی می کنید؟  بعد از چند دقیقه بازی می کنیم.

4.أَيَّتُهَا الْمَرأَتانِ، إِلیٰ أَينَ تَذْهَبانِ؟
نَذْهَبُ إِلیٰ عَينِ الْماءِ.

ای خانم ها ، به کجا می روید؟

به چشمه آب می رویم.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

ترجمه کنيد صفحه 91

﴿مَتیٰ نَصْرُ اللهِ ؟ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَريبٌ.﴾

یاری خدا چه هنگامی است؟ بدانید که یاری خدا نزدیک است.

در گروه های دو نفره مکالمه کنيد.

1. مَتیٰ تَکتْبُُ (تَکْتُبينَ) واجِباتكَِ (واجِباتكِِ)؟

(تکالیفت را چه زمانی می نویسی؟)

بعد المدرسة

(بعد مدرسه)

2. مَتیٰ وَصَلْتَ(وَصَلتِ) إلیَ المَْدرَسَةِ؟

(چه زمانی به مدرسه رسیدی)

الساعة السابعة

(ساعت هفت)

3. مَتیٰ تخَْرُجُ(تَخرُجينَ) مِنَ المَْدرَسَةِ؟

(چه زمانی از مدرسه خارج می شوی؟)

فی الظهر

( ظهر)

٤. مَتیٰ تَرْجِعُ(تَرْجِعينَ) إلیٰ هُنا؟

چه زمانی به اینجا بازمی گردی؟

مساء

(عصر)

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

فن ترجمه صفحه 92

جمله های زير را با توجّه به قاعدۀ ذکر شده ترجمه کنيد.
1. تَطبُخُ النِّساءُ طَعامَ السَّفَرِ.  خانم ها غذای سفر را می پزند.
٢. رَجَعَتْ أَخَواتي مِنْ بَيتِ جَدّي.  خواهرانم از خانه پدربزرگم بازگشتند.
٣. يَخرُجُ اللّعِبانِ مِنْ ساحَةِ المُْسابقََةِ.  بازیکنان(2 بازیکن) از سالن مسابقه خارج می شوند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

اَلتَّمْرينُ الَْاوَّلُ صفحه 93

با مراجعه به متن درس جمله های درست و نادرست را معلوم کنيد.

1. اَلغَزالَةُ الصَّغيرَةُ شاهَدَتْ خَلْفَ الْجَبَلِ بُيوتَ الْفَلّحينَ . غلط

آهوی کوچک پشت کوه خانه کشاورزان را دید.
2. قَبِلَ رَئيسُ الْغِزلانِ کَلامَ الْغَزالَةِ الصَّغيرَةِ . صحیح

رئیس آهو ها سخن آهوی کوچک را قبول کرد.
3.اَلْغَزالَةُ الصَّغيرَةُ قالَتْ«عَلَيَّ بِالتَّفَکُّرِ». صحیح

آهوی کوچک گفت : باید فکر کنم.
٤. سَأَلَتِ الْغَزالَةُ الْهُدهُدَ أوَّلَ مَرَّةٍ . غلط

آهو اولین بار از هدهد سوال پرسید.
٥. کانَ عَدَدُ الذِّئابِ خَمْسَةً . صحیح

تعداد گرگ ها 5 تا بود.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

اَلتَّمْرينُ الثّاني صفحه 93

بخوانيد و ترجمه کنيد.

1.لَکُم فيها فَواکِهُ کَثيرَةٌ وَ مِنها تَأکُلونَ.

و برای شما در آن میوه های بسیار است و از آن ها می خورید.

2.قالوا مَنْ فَعَلَ هٰذا بِآلِهَتِنا.

بگو چه کسی این کار را با خدایانمان کرد؟

3.انّا جَعَلْناهُ قُرآناً عَرَبيّاً.

ما به درستی قرار دادیم قرآن را عربی قرار دادیم.

4.وَ لا يظلِمُ رَبُّكَ أحَداً.

پروردگارت به هیچی کسی  ظلم نمی کند.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

اَلتَّمْرينُ الثّالِثُ صفحه 94

جمله های زير را ترجمه کنيد؛ سپس زير فعل مضارع خط بکشيد.

1. أَنتَ تَعْرِفُ اللُّغَةَ الْعَرَبيَّةَ جَيِّداً وَ أُخْتُكَ لا تَعْرِفُها مِثْلَكَ.

تو زبان عربی را به خوبی می دانی و خواهرت مثل تو آن را نمی داند.

2. زَميلُكَ لَبِسَ مَلابِسَ خَريفيَّةً؛ فَلِماذا أَنتَ لا تَلْبَسُ؟

هم کلاسی ات لباس های پاییزی پوشید است. پس چرا تو نمی پوشی؟

3. أَنتِ شَعَرْتِ بِالْحُزْنِ أَمسِ وَ تَشعُرينَ بِالْفَرَحِ الْيَومَ.

نو دیروز احساس ناراحتی کردی و امروز احساس شادی می کنی.

٤. أنَا أَشعُرُ بِالصُّداعِ؛ سَأَذهَبُ إلَی الْمُستَوصَفِ.

من احساس سردرد می کنم ، پس به بیمارستان خواهم رفت.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

اَلتَّمْرينُ الرّابِعُ صفحه 94

ترجمه کنيد.

ضَحِکْتُ خنديدم أضَْحَكُ می خندم
قَذَفْتِ انداختی تَقْذِفينَ می اندازی
تَقْطَعُ می برَُد لا تقَْطعَُ نمی برد
تلَبْسَونَ می پوشيد لبَِسْتمُ پوشیدید
تقَبْلَانِ می پذيريد لاتقَبْلَانِ نمی پذیرید
تَنْصُُر ياری می کنی لا تنَصُُْر یاری نمی کنی
قَرُبَ نزديک شد يَقْرُبُ نزدیک می شود
مَلَکْنا فرمانروايی کرديم نَمْلِكُ فرمانروایی می کنیم
غَسَلْتُنَّ شستيد سَتَغْسِلْنَ خواهید شست
يفَْهمَُ می فهمد سَوفَ يفَْهمَُ خواهد فهمید

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

کَنْزُ الْحِکْمَةِ صفحه 94

بخوانيد و ترجمه کنيد.

1. إِنَّ الْحَسَدَ يأکُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ.

قطعا جسادت همه ی خوبی هارا می خورد (از بین می برد)همانطور که آتش هیزم را می خورد.

2. إِنَّ حَوائِجَ النّاسِ إِلَيْکُم نِعمَةٌ مِنَ اللهِ.

قطعا نیاز های مردم به شما نعمتی از خداوند است.

3.اَلامانةُ تَجلِبُ الرِّزقَ والْخیانَةُ تَجبُ الْفقر.

امانت  رزق و روزی را می آورد و خیانت فقر و بدبختی را می آورد

4. إِنَّ اللهَ جَميلٌ يحب الجَمالَ.

قطعا خدا زیباست و زیبایی را دوست می داردو

5.اضاعه الفرصه غصه.

تلف کردن فرصت غصه است.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

أيَن الْمُستَشفیٰ؟ صفحه 96

بیمارستان کجاست؟

اَلَْاوَّلُ: أَينَ مُسْتَشفَی الْمامِ الْحَسَنِ ؟

اول: بیمارستان امام حسن کجاست؟
اَلثّاني: في ذلِكَ الشّارِعِ.

دوم: در آن خیابان است.
اَلَْاوَّلُ: وَ هَل هُناكَ صَيدَليَّةٌ قَريبَةٌ مِنَ الْمُستَشفیٰ؟

اول: و آیا آنجا داروخانه نزدیک به بیمارستان است؟
اَلثّانی: نَعَم؛ اَلصَّيدَليَّةُ في نَفْسِ الْمُستَشفیٰ.

دوم: بله ، داروخانه ای در خود بیمارستان است.
اَلَْاوَّلُ: هَلِ الْمُستَشفیٰ بَعيدٌ؟

اول: آیا بیمارستان دور است؟
اَلثّانی :لا؛ قَريبٌ. بَعْدَ کيلومِترَينِ تَقريباً.

دوم: خیر، نزدیک است. بعد تقریبا دو کیلومتر .
اَلَْاوَّلُ: صارَتْ عَلَيکُم زَحمَة.

زحمتی برای شما شد.(مفهوم:مزاحم شدم)
اَلثّانی :لا؛ لَيسَتْ زَحمَةً، بَلْ رَحمَةٌ.

دوم: خیر ، زحمتی نیست، بلکه رحمت است. (مفهوم:مزاحم چیست؟ مراحمید )

اَلَْاوَّلُ: رَحِمَ اللّٰهُ والِدَيكَ!

اول: خدا پدر و مادرت را بیامرزد!
اَلثّانی :وَ والِدَيكَ!

دوم: و همانطور پدر و مادر تورا!

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!